سلام بر امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه

khaterat12.blog.ir

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدی واحدیان اردکانی» ثبت شده است

-----------------

راوی : مهدی واحدیان اردکانی

یادمه حسین به علیرضا پور بافرانی که یکی از طلاب اهل بافران نایین بود و با برادرش غلامرضا ودیگر هم شهری اش احمدرضا مفتاح هم حجره بودند می گفت :بافرانا چرا این قد می خندی ؟ از خنده خسته نمشی ؟ چون علیرضا بافران به صرف یک کلمه حرف زدن می خندید وکمتر طلبه خنده رویی مثل او دیده بودیم به همین خاطر حسین به علیرضا بافرانی می گفت اقه خنده مکنی خسته نمشی.علیرضا باز می خندید ومی گفت: نه حسین  خسه نمشم البته با لهجه بافرانی وبه سبک اردکانی ها .مگفت نه خسه نمشم

-----------------

https://s32.picofile.com/file/8482120100/1028hf.jpg

-----------------

https://s32.picofile.com/file/8482120118/1027raz.jpg

------------------

https://s32.picofile.com/file/8482120134/1026raz.jpg

--------------------

https://s32.picofile.com/file/8482120150/1025raz.jpg

===================

------------------

https://s32.picofile.com/file/8482119992/1029raz.jpg

----------------

به ترتیب ایستاده از بالا 1- شیخ علی اسلامی 2- شهید علی موتاب .

ردیف دوم از سمت راست

 1- احمدرضا مفتاح

 2- مرحوم آشیخ علی بهجتی 3- شیخ غلامرضا پوربافرانی

 4- سید احمد طباطبایی 

5- شیخ جلیل مردادی

 6- شیخ رضا جعفری .نشسته از سمت راست 1-  شهید حسین فتاحیان 

2- شیخ علیرضا پور بافرانی 3- شهید حسین کارگران

==================

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۳ ، ۲۱:۴۵
منتظران امام زمان عج

===============

https://s32.picofile.com/file/8481877250/1006raz.jpg

==============

سلام همرزمان عزیز واعضای محترم گروه خاطرات رزمندگان ............. یادم هست وقتی قرار بود عملیات بیت المقدس دو انجام بشه تونل سقز برف گیر شده بود ویک هفته عملیات عقب افتاد /به ما  مرخصی دادند وقول گرفتند برگردیم ... از سقز برگشتیم اردکان یک روز صبح داخل حوزه علمیه امام صادق (ع)اردکان بودیم ساعت های حدود 10 ونیم بود  که  مصطفی خادم (حاجی قادم به زبان دوستان طلبه ) آمد حوزه وبه ما و حسین فتاحیان گفت کی قراره بری جبهه ؟گفتیم چند روزی عملیات عقب افتاده / مصطفی گفت  ساعت یازده وعده خونه ما  تا در مورد عملیات صحبت کنیم /منتظر ماندیم تا آشیخ علی اسلامی هم بیاید/  نیامد نمی دانم چه طوری خبر دار شده بود که قراره  برویم خونه حاجی خادم .. سید مهدی میرقانعی  و من حسین در مدرسه بودیم /علی اسلامی هم  بعدا به ما پیوست و آمد وهمه وعده کردیم سر کوچه  حاجی خادم (مصطفی خادم عباسی ) یادمه حدودا ساعت یازده رسیدیم خونه  حاجی خادم /  مرحوم حاجی خادم پدر مصطفی داشت از خانه  بیرون می رفت /گفت: چرا اینجا ایستاده ای ؟گفتیم منتظر علی اسلامی  هستیم بیاید /گفت من کاری دارم بر می گردم /شما بروید خانه ما وخلاصه رفتیم داخل خانه حاجی خادم /  مصطفی میوه آورد با هم نشستیم ومصطفی هم این عکس را اتوماتیک وار گرفت واین صحنه چند روز قبل از عملیات وشهادت حسین ماندگار شد/ اگر اشتباه نکنم  چند روزی بعد از این جریان حسین شهید شد این آخرین عکس حسین با ماها  بود یادش به خیر

مهدی واحدیان اردکانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۳ ، ۰۷:۳۰
منتظران امام زمان عج