استاد حاج محمّد علی میرجلیلی

------------

https://s32.picofile.com/file/8481910976/1009mmm.jpg

===================

https://s32.picofile.com/file/8481910984/1010mmm.jpg

=================

م م:

 نفر اول از سمت چپ با کت و شلوار سورمه ای

در سرم شور محمّد(ص) ، در دلم مهر علی (ع)

       زین سبب نامم مرکّب از محمّد و علی

کمترین خادم شما و مدرس علوم قرآنی یزد طلبه جانباز

محمّد علی میرجلیلی

سلام علیکم  میرجلیلی ام مدرس علوم قرآنی یزد

کمترین خادم شما

لینک کانال حقیقت را که محتوای آن از پژوهشهای فرهنگی و قرآنی و اشعار آیینی حقیر می باشد 

برایتان ارسال می نمایم تا با عضویت در این کانال ، از مطالب مفید آن بهره مند شوید . ۱۴۰۳/۱۰/۱۰

https://eitaa.com/joinchat/2284519832C3ce173b826

خاطره حاج احمد غیاث از شهادت حسن انتظاری

==========

https://s32.picofile.com/file/8481894118/1008raz.jpg

===========

اینجا معروف بود به شط علی محلی که گردانها سوار قایق ها می شدن ؛ نقطه رهایی بسمت منطقه عملیاتی ( بدر) شرق دجله ما سوارقایق شده بودیم آماده حرکت ؛ این عکسم توسط واحد فرهنگی تیپ گرفته شده منم بی سیم چی شهید انتظاری بودم لیاقت نداشتم اون لحظه با بی سیم درکنارشون باشم ۲۴ ساعت بعدش تو شهرک الصخره که عراق پاتک کردموقع شهادتش من درکنارشون نشسته بودم

دوستان حاضر دراین قاب زیبا و ماندگار ؛ ازسمت چپ شهید خلیل حسن بیکی عملیات کربلای پنج شهید شد؛ شهید حاج حسین فیض ؛ آقای صدرالساداتی؛ شهید انتظاری فرمانده گردان ؛ حاجی جواد کمالی 

فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ؛ شهید رضوی جانشین گردان بودن سال ۶۷ شاخ شمیران شهید شدن؛ آخرین نفربرای من ناشناس ؛ پشت سر صدرهم حاجی فتحعلی فلاح مسئول محور

اسفند ماه سال ۶۳

حاج احمد غیاث 

رزمندگان زردینی یزدی۲۹

==================

https://s32.picofile.com/file/8481337742/30n.jpg

======================

https://s32.picofile.com/file/8481337734/29gel.jpg

====================

یاد اون روزا بخیر چقدر زود گذشت و گرد پیری بر چهره های ماندگار آن روزگاران پر از عشق و ایثار نشست.

سینه های تک تک رزمندگان و بازماندگان مملو از خاطرات تلخ و شیرین است ، اما متاسفانه گویی توانایی برای ثبت و نگارش آن هم نیست.

زمستان سال 1363منطقه شلمچه اولین باری بود که در چنین شرایطی بعد از بارش باران پشت فرمان ماشین نشستم و همراه با شهید حمید دانشجو وارد خط پدافندی شلمچه می‌شدیم ، مواجه شدم با این باتلاق گل و لای، این مسیر تنها راه ارتباطی ما به خط مقدم بود ،  

سخت‌ترین شرایط برای رزمندگان مستقر در منطقه زمان بارندگی‌های شدید و پی در پی بود که به سختی می‌شد رفت و آمد کرد.

گٍل‌هایی که به کفش و پوتین می‌چسبید به هیچ وجه جدا شدنی نبود 

خدا رحمتش کنه شهید حمید دانشجو با اون ذوق هنری که در وجودش بود از این فرصت استفاده کرد و این تصویر به ثبت رساند...

روحش شاد و یادش گرامی

راوی: غلامرضا زارع زردینی

============