سلام بر امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه

khaterat12.blog.ir

۹ مطلب با موضوع «دفترچه خاطرات رزندگان دو» ثبت شده است

💠 خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی


( ۱۳ دیماه ۶۵ -- سالروز شهادت 

سردار #تخریبچی قرارگاه‌های خاتم، نجف، کربلا ...)


▫️ شمالی ترین نقطه ی مناطق جنگی فعالیت می کنی، آیا خسته نمی شوی؟» گفت : « چرا خسته نشوم؟ من هم یک انسان هستم و با کار زیاد، خسته می شوم اما فرصت استراحت کردن ندارم. من جور آن کسانی را می کشم که به جبهه نمی آیند و در خانه هایشان نشسته اند و مرتب نق می زنند. اگر مردم ایران، آن هایی که توانایی دارند، به جبهه بیایند، این تعداد دفعات رفتن به جبهه، به من نمی رسد. امروز روز کار است، روز استراحت نیست »


راوی : خواهر شهید 

خیلی دوست داشت من در مراسم دعا شرکت کنم. به خصوص زمانی که هنوز رسول متولد نشده بود و حامله بودم. یک روز گفت: «اگر زمانی پیش آمد که حال دعا خواندن را نداشتید، اول مناجات حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه (مولای یا مولای) را بخوانید ببینید چه حالتی به انسان دست می دهد. وقتی این دعا را خواندید و حال دعا خواندن پیدا کردید، دعایی را که می خواستید بخوانید، شروع کنید»


راوی: همسر شهید


زمانی که هنوز رسول به دنیا نیامده بود، هر وقت صحبتی از بچه می شد، علیرضا می گفت: «من می دانم فرزندم پسر است.» می گفتم: «خب معلوم نیست، شاید دختر باشد.» ایشان می گفت: «نه! به احتمال زیاد پسر است، چون خدا خودش می داند چه از او می خواهم! دوست دارم وقتی نیستم، لااقل فرزندم جای مرا بگیرد.» موقعی که می خواستم زایمان کنم، من در تهران بودم و علیرضا، در منطقه بود. وقتی این موضوع را شنید، به تهران آمد. موقعی که با هم به منطقه برمی گشتیم، در بین راه گفت: «یک شب خواب دیدم فرزندم متولد شده است؛ فرزند پسر بود و گوشه ی چشم چپش هم، خالی داشت.» وقتی به صورت بچه نگاه کردم، دیدم همان طور که ایشان گفتند، گوشه چشم چپ فرزندم، خال دارد.


راوی : همسر شهید 

عبور از سیم خاردار به خصوص در مواقعی که عمق سیم های خاردار  طولانی باشد، همواره برای نیروها مساله ساز بوده است. علی با یاریِ تنی چند از دوستان، برای حل این مشکل، فرش سیم خاردار را تهیه کرد که به تولید نیز رسید و در عملیات مختلف، با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت. وقتی در یکی از عملیات ها هجوم متراکم و بی امان تانک های دشمن را دید، به فکر تهیه آتشبار آر پی جی افتاد و با تلاش شایان تحسین، اولین بار تیربار آر پی جی را با حضور مسئولین طراز اول سپاه پاسداران، با موفقیت آزمایش کرد.


┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۱۱:۵۴
منتظران امام زمان عج

===========

https://s32.picofile.com/file/8481824242/1002a_h_m1.jpg

================

https://s32.picofile.com/file/8481824268/1003a_h_m.jpg

==============

در جمع بَر و بچه های تیپ الغدیر لقب عاموحسین گرفته بود، هنوز فریاد صلوات های او در گوش رزمندگان یزدی طنین انداز است، رزمنده ای که در آغاز کهنسالی، در صفوف رزمندگان قرار گرفت و تا پایان دفاع مقدس از پای ننشست، هم رزمید، هم در ماموریتهایی سخت در حرفه خود که مُقَنی گری بود در کنار رزمندگان اطلاعات عملیات دِژِ دشمن را در منطقه زید به تونل وحشت برای بعثیون تبدیل نمود ...‌

و حالا مسافری است که مقصدش آسمان است و هنوز رَدّ پایش را باید در کمین های کوشک و شلمچه بجویی ...

او سالیانی با اهل دل بر سر مقصود گذاشت تا عنایتی ببیند و در این راه تفنگِ غیرت و همت در دست گرفته تا مقیم ولایت عشق الهی گردد .‌‌.‌

در ۲۵ مهرماه ۱۳۶۳ که دشمن بی خبر از حفر تونل عامو حسین در منطقه زید یود، به منطقه تیپ الغدیر حمله خود را آغاز نمود تا با تصرف منطقه پیروزی خود را جشن بگیرد ولی بی خبر از تونل عاموحسین در کمین رزمندگان غافلگیر شد تا حماسه ای دیگر رقم بخورد و از آنجا تیپ الغدیر لقب تیپ پیروز الغدیر را بر خود گرفت ....

در مدح و وصف عاموحسین همان رمز و رازی نهفته است که مسافران گمنام کاروان عاشقی آنرا در آسمانی نامکشوف سپرده اند ...

آنچه در آخرین روزهای حیات عاموحسین او را رنج می داد فراموشی این غیرت ها در این دنیای پُر هیاهو بود و آنچه او را امیدوار می نمود دلی که با شقایق ها بود  تا رَدّ پایی از آن مسافران آسمانی بیابد تا شاید گوشه چشمی به او نشان داده شود ....

عامو حسین رفت ولی تا دنیا خاکی باقی است یاد این مسافران گمنام در دلها خواهد ماند و تا آسمان باقی است باران غیرت آنها خواهد بارید تا شجره طیبه شان در جان جهان منقطع نگردد....

=============

زنده یاد حاج حسین میرجهانی 

===========

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۱۱:۴۶
منتظران امام زمان عج

==========

فتح قله ۲۵۱۹ 

##عملیات_والفجر۲

راوی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی 

🌸🌹☘🍀💐🌼🌺

در منطقه حاج عمران،عملیات ما از دو محور انجام می گرفت؛یکی از سمت شمال،جاده تمرچین به طرف حاج عمران و دربند و چومان مصطفی؛یک طرف هم از ارتفاعات سمت چپ؛یعنی از دو جناح، ما به دشمن حمله کرده بودیم.جناح راست پیشروی کرده بود،ولی جناح چپ در ارتفاعی به نام کدو و ارتفاع ۲۵۱۹ گیر افتاده بود.🍀


علتش هم همین بود که صعب العبور بود و دشمن،آن بالا سنگرهای مستحکم داشت.همه پشت تیربارهاشان بودند و اگر کسی می خواست برود بالا،می زدند و اصلاً نمی گذاشتند نزدیک شود.تیپ ویژه شهدا اصلاً زیر سازمان رزم ما نبود. فرمانده محترم سپاه،تیپ را احضار کرد و ماموریت داد که تو باید این کار را انجام دهی.🍃


خُب تیپ باید سریع می رفت وارد عمل می شد در همان عمق عملیات و می رفت ارتفاع ۲۵۱۹ را از دشمن بازپس می گرفت.اگر ما این ارتفاع را می گرفتیم، تسلط مان بر تنگه دربند که هدف عملیات بود،محقق می شد.برای این که تیپ سریع برسد،من خودم وارد عمل شدم. گفتم که من این تیپ را به وسیله هلی کوپترها سریع می رسانم شان به پای تپه🌿


و در ضمن،خودم هم این عملیات را هدایت می کنم که درست تیپ برسد به آنجا.هلی کوپترهای شنوک هوانیروز را فعال کردیم و تمام نیروها را رساندیم درست نزدیک تاریکی هوا،به دامنه ارتفاع؛چون بالاتر از این نمیشد.می زدند هلی کوپترها را.چون مسئولیت من این نبود که آنجا با این تیپ باشم.باید برمی گشتم به قرارگاه و از راه دورتر کنترل می کردم.🌱

------------------------

فتح قله ۲۵۱۹

🌸☘🍀💐🌼🌺🌹

نمی دانم چطوری شد،دلم وصل به این تیپ شد.همان جا به #شهیدکاوه گفتم که من هم با شما می آیم.خیلی خوشحال شد.گفتم با شما می آیم،چون می خواهم از نزدیک ببینم اوضاع چطور است.مشکل باشد،کمک تان می کنم.لا به لای نیروهای تیپ،آن ارتفاع را گذراندم و همه نیروها را کشیدم بالا.#کاوه یک هم رزم بسیار شایسته ای داشت که معاون و جانشین او بود،به نام شهید علی قمی.🌱


شهید قمی مسئولیت گرفت که برود جلوتر و تیپ را درست به طرف بالا هدایت کند.من و #شهیدکاوه در دامنه آخرین ارتفاع که دیگر از آن جلوتر نمی شد برویم،ایستادیم.بی سیم ها را ایشان دایر کرد و عملیات شروع شد. عملیات، اولش به حساب،پنهانی بود.یعنی تا ساعت ۱۲ و یک شب.🌿


رزمندگان ما در این ارتفاعات بسیار صعب العبور،آهسته آهسته می رفتند بالا.یعنی خود این بالا رفتن،کلی انرژی شان را می گرفت.با آن وسایل و تجهیزاتی که داشتند،تا نزدیکی های دشمن رفتند.یک دفعه یورش بردند.حالا دشمن که سراپا تجهیزات داشت،توی سنگر نشسته.من لا به لای این بچه ها که داشتند حرکت می کردند،می رفتم.بعضی ها سن و سال شان خیلی کم بود؛ ۱۶ سال،۱۷ سال.🍀


خیلی کم بود و بسیجی هم زیاد داشت تیپ.عجیب،این ها خودشان را خوب می کشیدند بالا.مثل کسانی که دوره های کوهستان دیده اند؛ که ما این دوره ها را دیده بودیم و این بچه ها این دوره ها را ندیده بودند،ولی این قدر مسلط که نشانگر این بود که وقتی روح،حاکم باشد برجسم و انگیزه برای کار خدایی باشد، چقدر قوت و توانایی بالا می رود.🍃  

فتح قله ۲۵۱۹ حاج عمران 

#عملیات_والفجر۲ 

راوی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی 

🌷🌺🌹🌸🌼💐🍀☘


به هر صورت،این ها رفتند؛آن قدر آهسته که مبادا سنگی از زیر پای شان بیفتد و سر و صدا بشود.تاریکی،همه جا را گرفته بود.ما یک شبهی از ۲۵۱۹ را با #کاوه می دیدیم؛جلوی چشمان مان و شاید حدود صدمتری،دویست متری دشمن که بچه ها رسیدند،مثل این که دشمن فهمید.با آنچه داشت،تیراندازی کرد به پایین.آتش هم شدید بود.🍀


خمپاره ۶۰ می زد.بچه های ما که سنگر نداشتند،خیلی آسیب پپذیر بودند.باور کنید دل من رفت.حجم آتش بسیار سنگینی از بالای ارتفاع به پایین می آمد؛ آن چنان سنگین که ما خطش را می دیدیم.حدود یک ساعت گذشت و از شدت آتش دشمن کم شد.یک دفعه ورق برگشت.شدت آتش از پایین بسیار زیاد شدو از بالا تک و توکی تیرانداری می شد؛🌱 


طوری که قبل از این که با بی سیم به ما اطلاع بدهند که رسیدیم بالا،ما خودمان دیدیم.چون دیگر آتشی از بالا نبود و رزمندگان روی سنگرهای دشمن مسلط شدند.آنجا دیگر از داخل بی سیم،صدای تکبیر را شنیدیم و شهید قمی گفت:"ما رسیدیم و تمام سنگرهای دشمن رو گرفتیم و ۲۵۱۹ کاملاً در دست ماست."🍃


آنجا آن قدر افسوس خوردم که چرا یک فیلم برداری نیست که در شب و در دل تاریکی،تقاطع آتش های جبهه باطل و حق را نشان بدهد که چطور حق بر باطل پیروز می شود.آنجت قلب مان روشن شد. من و #کاوه در نشاط خوبی بودیم و از موقعیت و پیروزی ای که اصلاً انتظارش را نداشتیم،شادمان بودیم که چطور تیپ کشید بالا و ۲۵۱۹ را کلید عملیات والفجر ۲ بود،فتح کرد و تنگه دربند را گرفتند.🌿


پایان این قسمت


راوی:شهیدعلی صیّاد شیرازی🌷


⭐️محمودکاوه ستاره طلایی⭐️


https://eitaa.com/joinchat/3214999572Cc28b3cf6c6

-------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۲۱:۲۱
منتظران امام زمان عج